محل تبلیغات شما

چرا مشوقها مؤثر واقع نمی شوند؟

چهارده دلیل برای شکست برنامه های تشویقی و پرداخت برمبنای شایستگی:

(بخش دوم)

 

پول

9.پول انگیزه ایجاد نمی کند. اگر کارمندی علاقه خاصی به مشوقهای غیرمادی نشان نمی دهد مشکل بزرگی پیش روی شما نیست؛ می توان سفر به یک مکان جذاب را جایگزین یک دستگاه استریو کرد. اما اگر پول هم، برعکس آنچه ما تصور می کنیم، قدرت ایجاد انگیزه نداشته باشد چه؟

اینکه پول نباید نیرو محرکه زندگی ما باشد شعار تمام فرهنگها درطول اعصار بوده است، ولی اینکه پول نیرو محرکه زندگی ما نیست حرف دیگری است. حتی وقتی شخصی در جایگاه دمینگ با صراحت اعلام می دارد که پول انگیزه ایجاد نمی کند شک می کنیم یا دست کم گیج می شویم.

البته هرکسی دوست دارد پول بگیرد. چون ما با پول مایحتاج خود را تهیه می کنیم. وانگهی هرچه درآمد شخص کمتر باشد بیشتر احتمال دارد که نگران مسائل مادی باشد. از این رو همه نیاز دارند امرار معاش کنند و افرادی که دراین امر مشکل دارند بیشتر نگران پول هستند.

و اما مشکل اینجاست که نتایج نادرستی از این حقایق گرفته می شوند. برای مثال این حقایق دال براین نیستند که اکثر آدمها درکار خود عملاً به پاداشهای بیرونی آن فکر می کنند. طی چند دهه گذشته چند مطالعه نشان داده که وقتی از مردم خواسته می شود حدس بزنند چه چیزی برای همکارانشان مهم است، پول در رأس امور دیگر قرار می گیرد. ولی اگر پرسش را مستقیماً مطرح کنیم و بگوییم شما به چه چیزی اهمیت می دهید؟، نتیجه بسیار متفاوت خواهد شد. به عبارت دیگر:

  • درسالهای 1946 و 1986 وقتی از نمونه ای از کارکنان مشاغل صنعتی سؤال شد که در شغل خود به چه چیزی اهمیت می دهند، حقوق خوب پنجمین گزینه از میان ده گزینه ممکن بود. در پژوهشهای زمینه یابی جدیدترکار جالب» در رأس عوامل دیگر قرارداشت. ولی مدیران فرض را بر این گذاشتند که کارمندان بیشتر از هر چیز به پول اهمیت می دهند، و احتمالاً تصمیمات مدیریتی خود را براساس این باور نادرست اتخاذ کرده اند.
  • دریک پژوهش زمینه یابی که بیش از پنجاه هزار کارمند شرکتهای خدماتی را طی یک دوره سی ساله مورد بررسی قرار داده بود، پول گزینه ششم ازده عامل شغلی دیگر بود و خیلی پایین تر از نوع کار قرار داشت. اما وقتی از آنها سؤال می شد دیگران بیشتر به چه چیز اهمیت می دهند گزینه پول را انتخاب می کردند.
  • در چند زمینه یابی بزرگ ملی، افرادی که از شغل خود ناراضی بودند به دلایلی چون یکنواختی و آسان بودن بیش ازحد، برخورد همکاران یا رئیس و فشار زیاد اشاره کردند. دراین پژوهش ها میزان درآمد مسئله بزرگی نبود.
  • طرح و درگیری با مسائل درونی درمحیط کار، ازقبیل فرصت آموختن مهارتهای جدید، به کارگیری حداکثر توان و استعداد، یا تصمیم گیری به نوع خاصی از افراد تعلق ندارد. برخلاف دیدگاهی که پاداشهای بیرونی را برای گروه خاصی از شاغلان مناسب می داند، پژوهشها نشان داده اند تمام افرادی که برای امرار معاش کار می کنند- صرف نظر از شغل یا میزان تحصیلاتشان – در ارزیابی خود از مشاغل، به شدت از پاداشهای درونی توأم با کار تأثیر می پذیرند. پاداشهای بیرونی فقط زمانی رضایت شغلی ایجاد می کنندکه پاداشهای درونی وجود نداشته باشند.
  • بنابر نظر خواهی انجام شده در سال 1991، بالا بودن میزان پاداشهای بیرونی، ضعیف ترین دلیل تغییر شرکت برای فروشنده ها – که گاه تصور می شود تنها انگیزه آنها در زندگی پول باشد- بوده است.

نکته مهم تر اینکه اگر اقتصاددانان تصورکنند کار، فعالیتی بی فایده است که برای تأمین مایحتاج خود مجبوریم آن را انجام دهیم و صرفاً وسیله ای است جهت رسیدن به هدفی دیگر، راهی به خطا پیموده اند. مردم صرفاً کارنمی کنندکه زنده بمانند، بلکه زنده اند که کار کنند (گل وگیاه پرورش دهند، صنعت را توسعه دهند، مشکلات را حل کنند). حتی در جوامع بسیار صنعتی که کارها بسیار شاخه شاخه شده و توانمندیها اغلب در تمام روز به کار نمی آیند، بیشتر مردم می گویند که از شغل خود راضی هستند. به علاوه مردم اکثراً وقتی دیگر نیاز مادی هم ندارند باز به کارکردن ادامه می دهند، و شاید جالب تر از همه این باشد که ما اغلب لذت بخش ترین لحظه هایی که ناخودآگاه در زندگی تجربه می کنیم زمانی است که سرگرم کار می شویم.

تا اینجا بحث ما این بود که نقش پول در محیط کار کمتر از آن است که تصور می کنیم. اکنون اگر زاویه دید را وسیع تر کنیم و اهمیت پول را در ارتباط با خود زندگی بسنجیم نتیجه از این هم شگفت آورتر خواهد بود. به قول فیلیپ اسلاتر، جامعه شناس، این ایده که همه افراد پول را دوست دارند تبلیغی است که افراد مال دوست به راه انداخته اند تا از اعتیاد خود به مادیات شرمنده نباشند. و باز وقتی افراد از پرداخت قبوض و بدهیها ناامید می شوند دوباره به مسائل مادی توجه پیدا می کنند. اما آیا دقت کرده اید که وقتی مردم در اوقات فراغت سرگرم کاری می شوند چطور با دل و جان آن را انجام می دهند. کارهایی ازقبیل ساختن یک قطعه موسیقی، تعمیر خودرو، تغییر دکوراسیون منزل، رسیدگی به باغچه، والبته مراقبت از فرزندان، درمجموع لب مطلب این است که پول اصل نیست.

بی گمان هستند افراد مرفهی که همواره درجهت انباشتن مال تلاش می کنند. درک ماهیت و علل این دل مشغولی درخور کتابی مستقل است و دراین مقال نمی گنجد. اما اغلب، طلب حقوق بالاتر را می توان نشانی از خواسته ای عمیق تر تلقی کرد. باید دید افرادی که موضوع هر صحبتی را به پول می کشانند و زندگی خود را مصروف کسب هر چه بیشتر آن می کنند، با رضایت مادی، دنبال تأمین چه نیازی هستند. وقتی کار عاری از ویژگیهای مهم باشد معمولاً فرد متوجه مقدار مبلغ درج شده در چک حقوقی اش می شود. کافی است شخص از یک شغل هدفمند و فعالیت معنادار، قدرت انتخاب کاری که باید انجام دهد، حمایت اجتماعی، فرصت یادگیری و ارائه توانمندیهایش محروم شود تا احتمالاً توجه خود را به درآمدش معطوف کند. همان طور که عده ای از روان شناسان و نقادان اجتماعی معتقدند، معمولاً وقتی احساس هدفمندی و ارتباط عمیق با دیگران در زندگی وجود نداشته باشد یک حساب بانکی چاق و چله جایگزین موفقیت واقعی می شود.

این حقیقت که هیچ مبلغی به نظر فرد به حد کفایت نمی رسد گویای این مطلب است که ما با رضایتی بدلی و غیرحقیقی رو به روییم:  چنین کسانی همیشه بیش از آنچه دارند یا می خرند نیاز دارند. اضافه کردن اقلام دارایی یا پرداخت حقوق بالاتر برای خرید این اقلام باز هم فرد را راضی نمی کند. برای این دسته هیچ وقت، هیچ چیزکافی نیست. اگر از ایشان سؤال شود که چرا پول نقش محوری را در زندگی آنها بازی می کند ممکن است با حالتی دفاعی پاسخ دهند که بالاخره آدم خورد و خوراک داره». (بله، ولی لازم نیست آدم برای خورد و خوراک حتماً سفری به فرانسه داشته باشد. پرسش این است که چرا این خواسته ها یا نیازها تمام زوایای زندگی را پرکرده اند، اما در پاسخ تلاش می شود دوباره آنها جزء نیازها به حساب آیند). تعجبی ندارد اگر بدانیم جوانانی که موفقیت مادی هدف اصلی زندگی آنهاست معمولاً بیش از دیگران دچار علائم افسردگی و اضطراب می شوند کارکرد روانی و باروری اجتماعی شان کمتر است و مشکلات رفتاری بیشتری دارند.

بنابراین آن طور که اکثر ماتصور می کنیم، نقش پول در کیفیت و روش کارو زندگی مان آن قدر مهم نیست. حتی افرادی که ظاهراً شیفته پول و مادیات هستند در عمل اقرار می کنند که به چیز بیشتری نیاز دارند. اما حتی اگر نظر من درباره این موضوع اشتباه باشد، واگر درآمد و پول نقش محوری در زندگی و کار ما بازی کند، باز دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که نشان دهد پول انگیزه ایجاد می کند؛ به ویژه آنکه دلیلی برای این باور در میان نیست که پرداخت پول بیشتر موجب کیفیت برتر یا، حتی در دراز مدت، کار بیشتر می شود.

این موضوع تا حدی درست است زیرا افراد کمال طلب که هرکاری را به نحو احسن انجام می دهند اصولاً به محرکهای مادی پاسخ نمی دهند، یا به قول یکی از مربیان دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد، آن دسته از افرادی که رهبران خوبی از آب در می آیند شیفته پول نیستند.» اما دلیل محکم تری برای تأثیر ناچیز مشوقهای مادی وجود دارد که آن را از زبان هرزبرگ می شنویم. هرزبرگ سخنان بسیاری پیرامون کار و انگیزه دارد و بسیاری از ادعاهای او طی سالها مورد انتقاد قرار گرفته است. ولی از این میان یک نکته واقعاً شایان اهمیت و درست بوده است: صرف اینکه محرومیت مادی موجب ناراحتی و ضعف انگیزه می شود به این معنی نیست که پول بیشتر رضایت بیشتری در پی دارد و انگیزه زیادتری برای کار بهتر ایجاد می کند. اگر حقوق شما به نصف تقلیل یابد می توان تصور کرد که تاثیر مخرب آن بر روحیه شما عملکردتان را ضعیف کند، تاجایی که حتی از آن کار استعفا دهید. ولی این بدان معنا نیست که اگر درآمد شما دو برابر شود کار بهتری انجام خواهید داد.

به این قیاس توجه کنید: گفته می شود هویج برای بینایی مفید است. قطعاً این گفته فقط تا حدی می تواند درست باشد زیرا هویج کاروتن لازم برای بدن را فراهم می سازد و بدن آن را به ویتامین A تبدیل می کند. از طرفی محرومیت کامل از ویتامین A موجب شب کوری می شود. اما تقریباً کبد تمام افراد، ذخیره فراوانی از کاروتن دارد و خوردن کاروتن یا ویتامین A بیش از مقدار مورد نیاز بدن، بینایی فرد را تقویت نمی کند. در اینجا نقش هویج و پول شبیه یکدیگر است: محرومیت از آن می تواند زیانبار باشد، ولی نه بدان معنا که مقدار زیاد آن مفید است.

نکته قابل توجه این است که هیچ یک از این حقایق، توجیهی با خود ندارد تا مدیران در پرداخت حقوق کافی به کارمندان خود خست به خرج دهند. هرکسی دوست دارد درآمد کافی و منصفانه داشته باشد، با این حال به نظر می رسد کسانی که کارهای بسیار یکنواخت یا طاقت فرسا انجام می دهند تقاضای مبرم تری برای حقوق بیشتر دارند. ولی این فرض که پول نیرو محرکه انسانهاست شناخت ضعیفی از انگیزه های انسانی به دست می دهد. از آنجایی که برنامه های تشویقی براساس این فرض طرح می شوند جای شگفتی نیست اگر موفق از آب در نمی آیند. اما همان طور که یکی از نویسندگان می گوید، افسانه ها سخت می میرند. کاملاً روشن است که شهرت پول به عنوان انگیزه غایی، یکی از سخت جان ترین افسانه ها باقی خواهد ماند.

برگرفته از کتاب نه تشویق نه تنبیه» (نوشته الفی کهن و ترجمه اکرم کرمی)

 

ضرورت تشکیل تیم های حل مسئله در سازمان

دایره کیفیت چیست؟

بمناسبت روز معلم ...

پول ,کار ,نمی ,زندگی ,انگیزه ,دارند ,است که ,می شود ,افرادی که ,در زندگی ,از این ,نیرو محرکه زندگی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی و ساخت انواع مدار جرقه زن برای کارهای مختلف Jesse's page رزمی کاران فدائیان مهدی(عج)آبجہان adicflexdo HESAM ALDIN GOLESTAN شبکه ایرانی مترجمان خارجی lifenumberone وبلاگ دوستانه بچه های مهندسی صنایع 89 دانشگاه صنعتی بابل kamaljo salongcanar